مهندسی ارزش
مديريت ارزش و توسعه مبتني بر دانايي، پنجمين همايش مراكز تحقيق و توسعه صنايع و معادن، 1384
« توسعه مبتني بر دانايي و نقش مديريت ارزش در تحقق آن»
دكتر داودرضا عرب، مهندس مهدي روانشادنيا
1384
چكيده
مهمترين منشاء قدرت و ثروت در دورههاي گذشته، نيروي نظامي و منابع طبيعي بوده است در عصر نوين اين منبع به دانايي همراه با توانايي تغيير پيدا كرده است. بر اين مبنا دو نوع توسعه، مبتني بر دانايي و مبتني بر منابع طبيعي و كالا (توسعه كالايي محور) را ميتوان مطرح ساخت. اساس توسعه مبتني بر دانايي، نيروي انساني پرورش يافته و اساس توسعه كالايي محور استفاده از منابع طبيعي و توليدات انبوه صنعتي ميباشد.
اگر باور داشته باشيم كه توسعه يك امر همه جانبه و پيچيده است و فرايند پيشرفت جامعه و رشد اجتماعي انسانها تنها با وجود سيستم امكانپذير است، متدولوژي و ابزارهاي مديريتي در كنار توان نيروي انساني اهميت پيدا ميكند. اين مكانيزمها هم در رشد افراد و هم در شناسايي و تحليل و ارائه راهكار ميتواند مؤثر واقع گردد.
مديريت ارزش يكي از اين مكانيزمها ميباشد كه مبتني بر كاركردگرايي، خلاقيت و كار تيمي بوده و در نظر گرفتن ديدگاههاي جامعگرايانه و نگاه توأم به هزينه و منفعت طول دوره عمر، ريسك و فرصت در تصميمگيري لازمه آن است.
مديريت ارزش با استفاده از سرمايههاي انساني و فكري با استفاده از كار تيمي نظاممند در جهت بهبود ارزش و با اتكا به دانايي، تفكر و خلاقيت ميتواند به عنوان ابزاري براي كمك به توسعه مبتني بر دانايي و توسعه درونزا مطرح گردد.
كلمات كليدي: توسعه مبتني بر دانايي، مديريت ارزش، سازمان، كاركنان فرهيخته
1- مقدمه
در افق چشمانداز 20 ساله، پيشبيني شده درآمد سرانه كشور به 10 هزار دلار برسد. آيا تحقق اين هدف با اتكا به سرمايههاي فيزيكي يا فروش مواد خام ممكن است؟!
در كشور ما مجموع ارزش منابع زيرزميني حدود 6 تريليون دلار برآورد ميشود كه معادل يك سال توليد ناخالص داخلي ژاپن و 60 درصد توليد ناخالص داخلي يك سال امريكاست. ] 1 [ در مورد ساير كشورهاي در حال توسعه نيز وضع تفاوت چنداني ندارد.(جدول1) ] 2 [ از آنجا كه دانش، فنآوري و مهارت، اصليترين عوامل ايجاد ارزش افزوده در اقتصاد نوين به حساب ميآيند تحقق هدف فوق، جز از طريق توجه به توسعه مبتني بر دانايي ممكن نخواهد بود.
جدول1- سهم كشورهاي مختلف از ثروت جهان
اگر بپذيريم كه راه توسعه پايدار كشور از مسير تحقق توسعه مبتني بر دانايي خواهد گذشت، بايستي به تأثير اين مفهوم در جهتگيريهايمان و همچنين نقش ابزارهاي تقويت كننده آن توجه داشته باشيم. از اين منظر بررسي مديريت ارزش به عنوان يك روش كاركردگرا و نظاممند اهميت مييابد.
2- نگاهي به گذشته و شمايي از آينده
در تمام طول تاريخ بشر، منشأ كاميابي، دستيابي به منابع طبيعي مانند زمين، طلا و نفت بوده است. ناگهان ورق برگشته و دانش به جاي آنها نشسته است. اين عصر، عصر صنايع انسان ساخته بر پايه دانايي و تواناييهاي مغزي است. بيل گيتس ثروتمندترين مرد دنيا، مالك چيزهاي ملموس نيست. نه زمين دارد نه طلا ، نه نفت، نه كارخانه، نه فعاليت صنعتي ديگر و نه ارتش و سپاهي. اين نخستين بار درتاريخ بشر است كه ثروتمندترين مرد دنيا دانش دارد و بس» ] 4 [
در روند تكاملي نگاه خواستاران توسعه در جهان چهار نگاه متفاوت را ميتوان متصور شد 1)نگاه اتكا به زور: در اين نگاه قدرت از داشتن توان نظامي برميخواست. نماد اين تفكر گفته مائوتسه تونگ است كه گفت:«قدرت از لولههاي تفنگ برميخيزد.» 2)نگاه اتكا به پول: در اين مرحله قدرت از توانايي مالي نشأت گرفته و پول همه جا سخن آخر را ميگويد. 3) نگاه دانايي مترادف توانايي: كه در آن دانايي پايه قدرت محسوب ميشود. به قول فرانسيس بيكن « دانايي به خودي خود قدرت است.» 4) نگاه توسعه مبتني بر دانايي: كه دانايي را سنگ بناي توسعه ميداند، اگرچه آن را كافي نميداند. با اين ديدگاه توانايي همراه با دانايي امپراتوريهاي آينده را تشكيل ميدهند.
جيمز هرينگتون(1677-1611)، پدر دانش فلسفه سياسي انگلستان ميگويد:« قدرت از مالكيت ناشي ميشود.» بنابراين اگر به اين نكته توجه داشته باشيم كه در سال 2020 هر هفتاد روز حجم دانش بشري دو برابر خواهد شد ] 3 [ ، متوجه خواهيم شد كه مالكيت چه چيزي در آينده قدرتها را ايجاد خواهد كرد.
آقاي «توشيودوكو» رئيس فدراسيون ملي صنايع ژاپن در سال 1960 ميگويد: « نه هيچ منبع طبيعي داريم و نه هيچ قدرت نظامي، ما فقط يك منبع در اختيار داريم ظرفيت ابداع مغزهايمان. اين منبع پايان ناپذير است بايد آن را بسط داد، تربيت كرد، تمرين داد و مجهز ساخت. اين قدرت، خواه ناخواه در آينده نزديك به صورت گرانبهاترين و خلاقترين ثروت مشترك بشريت در خواهد آمد.»
الوين تافلر نويسنده و متفكر معروف امريكايي در كتاب جابجايي در قدرت از قول چرچيل مينويسد:«امپراتوريهاي آينده، امپراتوري مغزها خواهد بود.» نشانههايي از تأثيرات شكلگيري اين مسأله را ميتوان در چند دهه پاياني قرن بيستم يافت. در اين چند دهه پيدايش طبقه مرفّه و متوسط اجتماعي از كاركنان فرهيخته و كساني كه كمتر كار بدني دارند و افزايش اميد به زندگي موجب تحولات گستردهاي در حيطههاي اجتماعي و مديريتي گرديد.
با به پا خاستن كاركنان فرهيخته و گسترش كارهاي دانشبر، در دهههاي آينده دگرگونيهاي بنيادي در ساختار اجتماعي و طرز كار نظام اقتصادي به وجود خواهد آمد. اين مسأله آنچنان اهميت دارد كه پيتردراكر ميگويد: « بهرهوري كاركنان فرهيخته، بزرگترين چالش مديريت در قرن بيست و يكم خواهد بود.»
3- توسعه مبتني بر دانايي
از ويژگيهاي دنياي آينده تغيير است، در دنيايي كه پر از تغيير خواهد بود پيشتازان كساني خواهند بود كه واجد ويژگيهاي زير باشند:
1- سياستهايي براي ساختن آينده
2- روشهاي سيستماتيك براي جستجو و دستيابي به دگرگوني
3- راه درست براي شناساندن دگرگوني به درون سازمان
4- سياستهايي براي ايجاد تعادل ميان دگرگوني و ادامه كار سازمان. ] 3 [
توسعه نيز نوعي تغييراست كه راهي جز قبول آن وجود ندارد، چون « در دنيايي كه همه چيز در حال تغييراست آينده تنها از آن نوآوران است بقيه در دنيايي زندگي ميكنند كه ديگر وجود خارجي ندارد.» ] 3 [
در بطن توسعه، تغيير قرار دارد، امّا تغييرات كارا از برون تحميل نميگردد، افراد نميتوانند مجبور به تغيير شوند. به عبارت ديگر « تغيير را نميتوان مهار كرد، ولي ميتوان از آن پيش افتاد.
اگر تغييرات مداوم را يكي از ويژگيهاي قرن آينده بدانيم، بايستي مفهوم توسعه را در تعامل با مفهوم تغيير مورد توجه قرار دهيم. امروزه دو نوع استراتژي در زمينه توسعه اقتصادي در كشورهاي مختلف وجود دارد، « اقتصاد كالايي محور» و « اقتصاد دانايي محور» ] 2 [
« اقتصاد كالايي محور» در پي توليد كالاها ميباشد حال آنكه « اقتصاد دانايي محور» به دنبال توليد علم، كسب علم، كارآيي و بهرهوري ميباشد. در اقتصاد مبتني بر دانايي نسبت به اقتصاد كالايي محور، هدف جابجا ميشود، و پويايي سيستمها در برابر تغييرات تسهيل نميگردد. دركشورهاي پيشرفته، اقتصاد دانايي براقتصاد كالايي غالب ميشود و به جاي كالا، دانايي صادر ميشود. برخي كشورهاي آسياي جنوب شرقي نمونههايي از اقتصاد كالايي محور و آمريكا و اروپاي غربي نمونهاي از اقتصاد مبتني بر دانايي ميباشند. ] 2 [
از آنچه گفته شد ميتوان نتيجه گرفت كه اتكاي به منابع مادي براي توليد ثروت مردود بوده و راه توسعه و توليد ثروت اتكاي به نيروي انساني و حركت در مسير توسعه مبتني بر دانايي است.
تجربه كشورهاي برزيل و مكزيك كه در مدت 10 سال بدهيهاي آنها افزون بر 100 ميليارد دلار شده است، نشان ميدهد كه دريافت كمكهاي مالي خارجي به هر شيوه، بدون اصلاح ساختار مديريتي و تربيت نيروي انساني كارآمد، راهي است كه قطعاً به توسعة كشور نميانجامد. اتكاي ملتها به خارج، در طول تاريخ هميشه بيحاصل و ضررآفرين بوده است و توسعه بايد با اهتمام بر پرورش نيروهاي كارامد و در حقيقت از ذهن كودكان ما شروع شود.
براي كمك به توسعه كشورها، يكي از مهمترين تئوريهاي كمك به توسعه، توسعه مبتني بر دانايي است. توسعه مبتني بر دانايي تنها راه ممكن درونزا كردن توسعه در كشورها ميباشد.
در توسعه مبتني بر دانايي رابطه طبيب-بيمار يا وكيل-موكل مؤسسات بينالمللي توسعه و دولت كشورهاي در حال توسعه، جاي خود را به پرورش انجامدهندگان توسعه در داخل همان كشور و ايجاد شبكههايي كه برمبناي دانايي شكل گرفتهاند، ميدهد.
بر مبناي چنين رويكردي بوده كه در دنياي امروز دره سيليكون امريكا به عنوان مهد كسب و كارهاي مبتني بر دانش و شهرك علمي تسوكوباي ژاپن به عنوان غولهاي توسعه كسب و كار و تجارت مبتني بر دانايي قد علم كردهاند. ] 6 [
در هر حال، توسعه يافتگي يك جامعه بستگي به تفاهم سه قشر دارد، صاحبان فكر، صاحبان قدرت و صاحبان ثروت. انديشمندان، دانشجويان و دانش آموختگان دورههاي عالي را صاحبان فكر، مديران و سياستمداران را صاحبان قدرت، سرمايهداران و صنعتگران را صاحبان ثروت ميدانند، كه قشر اول، نخبگان فكري و قشر دوم و سوم نخبگان ابزاري ناميده ميشوند، نداشتن ادبيات و زبان مشترك و نداشتن معيارهاي ارزش روشن و صريح باعث جدايي نخبگان از همديگر گرديده و اين باعث واردشدن خسارت به كل جامعه گرديده است. شايد مقدار زيادي از بحرانهاي موجود در جامعه معلول اين علت باشد.
در تئوري بانكينگ[1] پاولوفرير:[2] آموزش به منزله ذخيره دانش در يك حساب بانكي به حساب ميآيد. آموزش «انجام دهندگان» توسعه در گسترش اين حساب بانكي تأثير خواهد گذاشت. در توسعه مبتني بر دانايي ايجاد شبكهاي از عوامل توسعه به كمك مديريت دانايي نيز نقش قابل توجهي در همافزايي و ارتباط مؤثر خواهد داشت.
شرط توسعه مبتني بر دانايي، افزايش سطح دانش نيروي انساني با جهتگيري در مسير اهداف توسعهاي و افزايش ظرفيت مديريت و نيروي كارامد است.
در قرن آينده به كاركردها و معيارهايي غيرمالي نياز است تا بتوانند مايه جلب مشاركت جدي كاركنان فرهيخته شوند. كاركرد و معيارها بايد به گونهاي باشند كه «ارزش» به حساب آيند. كاركنان فرهيخته سرمايه سازمانها ميباشند كه در تمامي امور دانشبر و نيروبر مفيد خواهند بود.
بنابراين مهمترين مسأله توسعه مبتني بر دانايي تلاش به تربيت «انجام دهندگان» توسعه ميباشد. متدولوژي تربيت انجام دهندگان توسعه بر سه مسأله زير تمركز خواهد داشت:
1) چگونگي ارائه دانش 2) چگونگي ارتقا انتقال دانش در كشور خواهان توسعه
3) روشهاي ارزيابي تأثيرات
از طرف ديگر بررسيها نشان ميدهند كه دلايل اصلي فقر غير مادي بوده و از ضعف آموزش، سازماندهي و نظم نشأت ميگيرند. اينها مسائلي هستند كه تنها توسعه مبتني بر دانايي ميتواند پاسخ آنها باشد، چون توسعه را نميتوان سفارش داد، خريد و برنامهريزي كرد. در واقع ميتوان گفت در دنياي امروز همه سازمانها در مقابل يك چالش واحدي كه «ايجاد ارزش» است، قرار دارند. ] 10 [
3- نقش مديريت ارزش در تحقق توسعه مبتني بر دانايي
توسعه مبتني بر دانايي زماني اثرگذار خواهد بود كه هدفمندي، توجه به برنامهريزي، نفي انحصار و محدوديت، تحكيم روابط بين افراد، توجه به تفكر و خلاقيت، توجه همزمان به سيستم و فرد، ايجاد روحيه سازنده و مثبت نگري در سازمانها نهادينه شده باشد.
اين ويژگيها را چگونه ميتوان تحقق بخشيد؟ اعتقاد نگارندگان اين مقاله اين است كه متدولوژي ارزش ميتواند نقش بهسزايي در تحقق آنها ايفا كند.
مديريت ارزش نوعي ديدگاه حل مسأله گروهي است كه با تجزيه و تحليل كاركردها به نيازهاي عوامل ذينفع پاسخ ميدهد. متدولوژي مديريت ارزش سيستمها را با شكستن به زير سيستمها و اجزا تحليل ميكند و به كمترين هزينه كل ميرسد. ] 7 [
از تعريف فوق چنين برميآيد كه كارتيمي، ساختارمندي و كاركردگرايي از خصوصيات اصلي مديريت ارزشاند. مديريت ارزش يك روش نظاممند(سيستماتيك) براي جستجو و دستيابي به دگرگوني و انتقال آن به درون سازمان است. از اين منظر است كه مديريت ارزش را ميتوان در درونزا كردن توسعه مبتني بر دانايي، مهم و مؤثر ارزيابي كرد. با به كار گيري مديريت ارزش به دليل مشاركت افراد از سطوح مختلف در تصميمگيري، ميزان عملكردها و به عينيت در آمدن اهداف افزايش يافتهاند.
مديريت ارزش به دلايل زير ميتواند نقش مهمي در تحقق توسعه مبتني بر دانايي داشته باشد:
1- مديريت ارزش ما فوق جدالهاي حذفي بوده و با ايجاد فضاي همكاري امكان اتفاق نظر تمامي عوامل اثرگذار در توسعه و تداوم همكاري آنها با برنامهها را تقويت ميكند.
2- مديريت ارزش بر كاركردها متمركز بوده و نه بر احساسات و عواطف، بنابراين توفيق بيشتر برنامههاي توسعه را نويد ميدهد. ] 8 [
3- مديريت ارزش ساماندهي سازمانهايي كه در معرض تغييرات دائمي در قرن حاضر هستند را تسهيل ميكند و پويايي و پيشگامي سازمان را به دنبال خواهد داشت. ] 8 [
4- مديريت ارزش تغييرات فرهنگي را سادهتر ميكند. ] 8 [ بنابراين زمينهسازي توسعه مبتني بر دانايي بسيار كاراتر خواهد شد.
5- مديريت ارزش ارتباطات را تسهيل ميكند. ] 8 [ اين مسأله مفهوم « شبكه» در توسعه مبتني بر دانايي را تقويت ميكند.
6- مديريت ارزش مقاومت در برابر تغييرات مداوم ناشي از توسعه در تيم متخصصان و همچنين در سطح جامعه و تفاهم ناشي از كار تيمي، به حداقل رسانده دستيابي به تعادلي در دگرگونيها را تسهيل ميكند.
7- مديريت ارزش به عنوان يك روش نظاممند (سيستماتيك) قابليت جستجو و دستيابي به سياستها براي ساختن آينده را فراهم ميكند.
8- مديريت ارزش ميتواند عامل مهمي در همافزايي نقش متخصصان رشتههاي مختلف در استفاده از توان يكديگر براي جهتدهي توسعه مبتني بر دانايي به حساب آيد.
9- مديريت ارزش باعث بالا بردن توانمندي كارشناسان و مديران براي شناخت عرصههاي همافزايي تيمي و خلاقيت شده و اجراي طرحهاي توسعه را تسهيل مينمايد.
10- مديريت ارزش موجبات نزديكي ارزشهاي مورد قبول كاركنان فرهيخته با ارزشهاي سازمان به عنوان مهمترين عامل موفقيت سازمانهاي مبتني بر دانايي، را فراهم ميكند. ] 3 [
11- مديريت ارزش مدت زمان اعمال تصميمات در مورد تغييرات را كاهش ميدهد. ] 9 [
5- نتيجهگيري
در دنياي آينده منشاء قدرت و ثروت «دانايي همراه با توانايي» است كه نيروي انساني كارامد و تربيت يافته سنگ بناي توسعه ميباشد.
در توسعه، نيروي انساني هم وسيلهاي براي توسعه است و هم هدف توسعه كه تربيت يافتگي آن همراه با يك ساختار رشد دهنده محقق ميشود.
مديريت ارزش با ويژگيهاي كاركردگرايي، خلاقيت و كار تيمي ميتواند ارزش را ارتقاء دهد كه خمير مايه اين بهبود از فكر و ذهن انسانها ناشي ميشود علاوه بر اين ميتواند در ايجاد اين ساختار رشد دهنده مؤثر باشد كه گرچه اين موضوع اثرات جانبي مديريت ارزش محسوب ميشود ولي گاهي از اثرات اصلي مهمتر ميباشد.
اين اثرات جانبي شامل: ارتقاء فرهنگ كار گروهي، استفاده از ايدههاي نو در طرحها، ارتقاء استانداردها و بروز كردن آنها، ارتباط بيشتر كارشناسان و آشنايي آنها با مسايل بينالرشتهاي و در نهايت پرورش نيروي انساني ميباشد. موارد فوق لازمه و سنگ بناي توسعه مبتني بر دانايي ميباشد بنابراين مديريت ارزش هم زمينه لازم را براي رسيدن به هدف و هم سرعت رسيدن به توسعه مبتني بر دانايي را فراهم ميكند.
منابع و مآخذ:
] 1 [ نقل از مهندس زنگنه، وزير نفت، در همايش توسعه منابع انساني، روزنامه همشهري، 28 ارديبهشت 1384
] 2 [ داودرضا عرب، توسعه مبتني بر دانايي، هفتهنامه گل ياس شماره 45، ارديبهشت 1383
] 3 [ دراكر« چالشهاي مديريت در سده 21»، ترجمه عبدالرضا رضايي نژاد، نشر فرا، چاپ دوم، تهران، 1380
] 4 [ تارو، لستر، «ثروت آفرينان» ترجمه عزيز كياوند، نشر افرا، چاپ اول، تهران، 1381
[5] David Eller man, ''Helping People Help Themselves'', World Bank, August 2001
] 6 [ اميرعلي بينام، روزنامه جام جم، 1 خرداد 1384
[7] Saleh Th,Alasheash,''Value Engineering and Design Technical Review; Clearing the Mist''. SAVE Conference 1994
[8] Larry W.Zimmerman, Mary Ann, "What the CED Needs to Know about Value Engineering'', SAVE Conference, 1994
[9] Fodor Arpad, Fodor Valeria, '' The Beginning of the Implementation of VE in the Hungarian Public Administration & Executive Branch of Government'', SAVE Conference, 1998
[10]Francine Constantineau, "The Change from Value Analysis to Value Management in Canada"
آرشيو مطالب...