روزبه پیروز از جمله فعالان عرصه سرمایهگذاری است که بهدلیل تجربه موفقی که خود در خارج از کشور در این زمینه داشته حالا همین مدل را در داخل کشور و با سرمایهگذاری روی چندین شرکت استارتآپ پیش برده است. به گزارش دنیای اقتصاد، با او در زمینه سرمایهگذاری خطرپذیر و شرایط ایران برای ظهور و پرورش استارتآپهای موفق گفتوگو کردهایم که میخوانید:
خوب است از خودتان شروع کنیم شما هیچ وقت تجربه کارآفرینی داشتید؟
من در سن کودکی وقتی ۶، 7 سالم بود از ایران خارج شدم و دوران تحصیلی و دانشگاهیام را در خارج از کشور گذراندم. لیسانسم را از دانشگاه استنفورد گرفتم و فوقلیسانسم را از دانشگاه هاروارد و بعد با بورس دکترا به دانشگاه آکسفورد رفتم. در آنجا با یکی از هم دورهایهایم یک شرکت تکنولوژی راه انداختیم.
این مربوط به چه سالی میشد؟
۱۹۹۷. در همان زمان یکی از سرمایهگذاران خطرپذیر (VC) در انگلیس به نام I 3 مسابقهای را با مشارکت ساندیتایمز برگزار کرد که جایزه آن یک میلیون پوند سرمایهگذاری در شرکت بود. ما توانستیم برنده این مسابقه شویم و شرکت I 3 یک میلیون پوند در شرکت ما سرمایهگذاری کرد و ۳۰ درصد سهام شرکت ما را در ازای این سرمایهگذاری گرفت.
همزمان درس هم میخواندید؟
نه دوره دکترا و دانشگاه را کنار گذاشتیم و تمام وقت روی این کار بودیم.
شرکت در چه زمینهای کار میکرد؟
در زمینه خرید و فروش اینترنتی و در همان صنعت هم شرکت پیشرویی در اروپا شد و بعدا هم یک گروه مخابراتی از ایتالیا آن را خرید و من هم بعد از مدتی از شرکت خارج شدم. اما با توجه به اینکه این سرمایهگذاری خطرپذیر این همه در زندگی من تاثیرگذار بود و هم از نظر مالی و هم تجربه سودآور و موفق بود و باعث شد قدمهای مهمی در زندگیام بردارم خیلی به آن علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم این تجربه را بعد از اینکه خودم در ایران مشغول بهکار شدم هم دنبال کنم.
اگر چنان سرمایهگذاری در آن دوران در شرکتی که مشغول بهکار بودید صورت نمیگرفت هم شانسی برای موفقیت میدیدید؟
امکان موفقیت همیشه هست، شاید میتوانستیم و شاید هم نه. آن سرمایهگذاری فرصتهای زیادی به ما داد جدا از اینکه یک میلیون پوند همین الان هم پول بسیار زیادی است موضوع این است که I 3 سرمایهگذار معتبری بود و توانست درهای دیگری را برای ما باز کند. تخصصهای دیگری را وارد شرکت ما کرد و باعث شد خیلیهای دیگر به اعتبار آنها در این شرکت سرمایهگذاری کنند.
بعد از آنچه کردید؟
من بعد از ۲۰ سال به ایران برگشتم و «صندوق فیروزه» که بزرگترین سرمایهگذار خارجی در بورس تهران هست را راهاندازی کردم اما همیشه علاقهمند بودم در حوزه تکنولوژی کاری را انجام دهم. جایزهای را تحت عنوان پدربزرگم که خودش یک کارآفرین در صنعت معدن بود به اسم جایزه پیروز ایجاد کردیم و در شهرک شیخبهایی این جایزه را به بهترین ایدهها میدهیم به جز این در شرکت سرآوا سرمایهگذاری کردیم که از طریق آن در شرکتهایی مثل دیجیکالا سرمایهگذاری شد و همچنین در شرکتی مثل شیپور هم سرمایهگذاری کردیم که نیازمندیهای الکترونیک است.
مدلی را که الان در شرکتهای تکنولوژی سرمایهگذاری میکنید چقدر از I 3 وام گرفتهاید و تفاوت آن با مدلهای سرمایهگذاری سنتی در ایران چیست؟
بهطور کلی جای سرمایهگذاری خطرپذیر در ایران خالی است. ما جوانهای بسیار با استعدادی داریم که از نظر فنی بسیار قوی هستند و ابتکار عمل و انگیزه خوبی دارند. اینها شرکتهایی را تاسیس میکنند اما این شرکتها در یک مقطعی رشدشان متوقف میشود و دلیل آن این است که بهطور نهادینه در آنها سرمایهگذاری نمیشود. یا اینکه بهرغم داشتن تخصص لازم راهکاری برای تجاری سازی آن ندارند. مدل شرکتهای VC باید سیستماتیک باشد و نمیتوان صرفا موردی پیش رفت. افرادی که به این عرصه وارد میشوند باید در زمینههای خود متخصص باشند چون این صنایع بسیار تخصصی است و باید این صنعت را بشناسند. به جز این باید منابع مالی به اندازه کافی داشته باشند تا سرمایهگذاریشان بتواند به نیاز شرکتها پاسخگو باشد و کل روند کار را توسعه دهد. الان در دنیا شرکتهای VC از هر 10 شرکتی که در آن سرمایهگذاری میکنند یک یا دو مورد موفق میشود اما همین یک یا دو نمونه از نظر اقتصادی آنقدر سودزاست که میتواند عدم موفقیت بقیه شرکتها را جبران کند.
در واقع ریسک این نوع سرمایهگذاری در همینجاست؟
بله، سرمایهگذاری روی تعداد بالا ریسک شکست کلی را هم پایین میآورد. این البته ذات سرمایهگذاری در مرحله نوپا است. ولی از آن طرف بازدهی آن هم بسیار بالا است.
فکر میکنید یک شرکت VC باید دارای چه مشخصاتی باشد و آیا به جز انتخاب کارآفرین، فقط تزریق سرمایه را باید انجام دهد؟
یک VC خوب فقط پول را نمیآورد بلکه یک شریک هوشمند است که تخصصهای مالی و بازاریابی را هم در کنار تخصصهای مدیریتی و استراتژیک به شرکتهای استارتآپ تزریق میکند. شرکت VC در کنار استارتآپها میایستد تا با آنها یک شرکت کامل را با بازوهای قدرتمند بسازد. در ایران شرکتهای استارتآپ و نوپا در زمینه فنی بسیار قوی هستند اما در زمینههای دیگر بسیار ضعیفند. اینها باید در کنار هم و در تجربه مشترک VC و استارتآپ ساخته شود.
به عنوان یک VC چه فاکتورهایی را برای انتخاب یک استارتآپ در نظر میگیرید؟
«سرآوا» نمونه خوبی است که به آن اشاره کنیم. آقای رحمانی فرد با تجربهای بود که برای نسپرز کار کرده بود و این شرکت معتبری بود و در زمینه تجارت الکترونیک در کشورهای مختلف جهان تجربه خوبی داشت. از طرف دیگر گروهی که جمع شدند و سهامدار شدند گروه توانمندی بودند، از بانک تجارت و کاردان و دیگران. ما به شرکایمان در اینجا اطمینان داشتیم و در مقطع اول هم سرمایه قابلتوجهی جمع شد که شما میبینید در جهش دیجیکالا و گستردگی فروش و بازاریابی و تبلیغات آن چقدر کمک کرد. ما در شرکتهای نوپا دنبال چنین موقعیتهایی هستیم.
فضای ایران چقدر نسبت به گذشته تغییر کرده و شرکتهای VC مثل شما تا چه اندازه فضا را برای حضور در حوزه صنایع هایتک مهیا میبینند؟
الان فضای بسیار جالبی در ایران شکل گرفته و در آن تحرک زیادی میبینید. ایران بازار بسیار خوبی است و با توجه به جمعیت جوان و آنلاینی که دارد پتانسیل بسیار بزرگی در خود دارد. ما بعد از توافق ژنو حدود ۱۰۰ میهمان خارجی داشتیم که آمدهاند و علاقهمند هستند در ایران سرمایهگذاری کنند. آنهایی که سریعتر اقدام کردند و نمیخواستند معطل (بازگشایی همه جانبه فضا) بمانند، سرمایهشان را در حوزه تجارت الکترونیکی و تکنولوژی وارد میکردند چون First Mover مزیتهای بسیاری در خود دارد. الان در کشورهای مختلف جهان شرکتهای تجارت الکترونیک گستردگی و عظمت این بازار را به ما نشان میدهند حتی در روسیه بعضی شرکتهای تجارت الکترونیکی ارزش چند میلیارد دلاری (البته پیش از سقوط روبل) داشتند. هم از نظر توجه بیرونی و هم جنب و جوش داخلی فضای بسیار جالبی ایجاد شده است.
از نظر مدل ورود چطور؟ اینکه شرکت خارجی مستقیم وارد شوند یا روی VCها و کارآفرینان داخلی سرمایهگذاری کند کدامیک مناسبتر است؟
تصور میکنم یک مدل درست و غلط وجود ندارد. در نهایت چیزی که برنده است چگونگی اجرا است. ایران جای بسیار خاصی است و شرایط خاصی دارد و این اعتقاد را دارم که اگر گروههای بینالمللی بخواهند به ایران بیایند و به اندازه کافی از تجربیات و دانش داخلی استفاده نکنند، موفق نمیشوند. از طرف دیگر ما هم به تخصص بینالمللی نیاز داریم و مطالعه مدلهای موفق دنیا. در واقع ترکیبی از Best Practice جهانی و دانش داخلی.
چقدر شرایط و عوامل سیاسی و اقتصادی در رشد سرمایهگذاری تکنولوژی در ایران موثر است، مثلا کاهش قیمت نفت یا به نتیجه رسیدن مذاکرات و...؟
من یک سخنرانی در «تدکس» داشتم و صحبتم این بود که مشکلات کشور ما همیشه این بوده که روی منابع زیرزمینی تمرکز کردهایم و منابع روی زمینی (یعنی نیروی انسانی) را فراموش کردهایم. اتفاقا موفقترین کشورهای جهان آنهایی هستند که روی منابع انسانی خود متمرکز میشوند. اگر افت قیمت نفت ما را مجبور کند روی منابع روی زمینیمان متمرکز شویم، زمینه را برای موفقیت مهیا کردهایم. به جز این و جدا از تزریق سرمایه محدودیتها و مقرراتی است که برای راهاندازی و توسعه شرکتهای نوپا در ایران وجود دارد، اگر این محدودیتها را برطرف نکنیم شکست میخوریم. در عین حال هرچه روابط ما با دنیا روانتر باشد هم مسیر هموارتری خواهیم داشت.
کنفرانس بریج که سال گذشته در دانشگاه برکلی برگزار شد و تلاش کرد پلی بین کارآفرینان ایرانی و خارجی داشته باشد را چگونه ارزیابی میکنید، چقدر حضور ایرانیان خارج از کشور در اقتصاد استارتآپ ایران موثر است؟
کنفرانس بریج ابتکار بسیار خوبی بود و من از همان ابتدا که با بنیانگذاران آن صحبت میکردم، از آن استقبال کردم. هیچ کشوری در هر سطح اقتصادی نمیتواند موفق باشد اگر فقط بخواهد به درونش نگاه کند، این واقعیت اقتصاد امروزه است. ما در همه این سالها ایرانیان بسیار موفقی داریم که در سطح جهان در بهترین شرکتهای جهان در حال کار هستند و در هر صنعتی هم حضور دارند. این ایرانیان باتجربه و موفق مانند یک گنج برای یک کشورند و موفقترین آنها هم در بخش تکنولوژی فعالند.
ما هیچوقت هیچ پل ارتباطی بین این دو گروه برقرار نکردیم و اگر آنها به ایران آمدهاند، صرفا برای دیدن اقوام و یا بازدید توریستی بوده و هیچ رابطه واقعی با اقتصاد کشور ندارند. ما باید لینکها و ارتباطهایی را بهوجود بیاوریم و رویدادهایی مثل جشنواره پل و کنفرانس بریج در این زمینه بسیار کمک کنندهاند.