مدیریت مالی پروژه
چرا تحلیل و پیشبینی بازارها مهم است؟
«بازار» واژهای است که هر فردی به نسبت میزان فعالیت اقتصادی تعریفی از آن دارد، اما به منظور همسانسازی درک از این واژه در طول این تحلیل لازم میدانم که بازتعریفی ساده از این مفهوم داشته باشم. «بازار» به معنی بازار مالی یا دارایی جایی است که در آن یک دارایی (اعم از سهام، ارز، طلا و غیره) توسط عوامل اقتصادی و بر اساس قواعد و اصول خاص آن بازار خرید و فروش میشود. این خرید و فروش همواره با ریسکهای مثبت و منفی همراه است که در مفهوم عامیانه به آنها سود و زیان اطلاق میشود. در این بازارها عوامل اقتصادی به اشکال مختلف میتوانند درگیر شوند که عبارتند از:
1. عرضهکننده/ منتشرکننده (دولت یا شرکتهای خصوصی و...): عاملی که به دنبال تامین مالی است و به همین دلیل در بازار به طرق مختلف وارد میشود (دارایی را عرضه میکند یا سهام و اوراق را منتشر میکند) و به دنبال خریدار یا سرمایهگذار است. در بازار دارایی مانند مسکن عرضهکننده به دنبال خریدار است و پس از فروش تعهدی ندارد، اما در بازارهای مالی منتشرکننده متعهد به پرداخت سود به سرمایهگذار است.
2. خریدار/ سرمایهگذار (افراد حقیقی، صندوقهای بازنشستگی، دولت یا شرکتهای خصوصی و...): قصدش به کارگیری سرمایه به منظور کسب سود است (توجه کنید که حتی در بازار مسکن تحلیل بازار بیشتر سرمایهگذاری در این بازار را هدف قرار میدهد نه خرید مسکن به عنوان سرپناه). سرمایهگذار معمولا با این تحلیل اقدام به سرمایهگذاری میکند که بازدهی حاصل از سرمایه به قدری خواهد بود که ریسک سرمایهگذاری وی را پوشش دهد.
3. واسطهها (بانکها، موسسات مالی، مدیران سرمایهگذاری و کارگزاران و...): واسطهها در واقع ابزار ارتباطی سرمایهگذاران و عرضهکنندگان یا منتشرکنندگان هستند و به تسهیل ارتباطات کمک شایانی میکنند، اگرچه هزینه معاملات را نیز کاهش میدهند.
حال سوالی که مطرح میشود این است که بازارهای مالی و دارایی با تعاریف فوق دقیقا چه نقشی را در اقتصاد ایفا میکنند و چرا تحلیل و پیشبینی آنها مهم است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که این بازارها سه نقش اساسی را در اقتصاد یک کشور ایفا میکنند.
1. کانال بهینه تخصیص سرمایه به دارایی: بازارها طی یک مکانیسم خودکار پساندازها و سرمایهگذاریها را کانالیزه میکنند، به این مفهوم که پساندازها را به نیازهای واقعی سرمایهگذاری در اقتصاد اختصاص میدهند. در واقع بازار جایی است که داراییها به شکل ابتدایی خلق و توزیع میشوند و سرمایههای سرگردان این داراییها را مییابند، یعنی شکل بهینه تخصیص سرمایه.
2. مبادله داراییها در بازار و شکلگیری قیمت: در یک بازار کارا، سرمایهگذار یا خریدار باید قادر باشند تا دارایی خریداری شده در بازار اولیه را بفروشند. به این بازار، بازار ثانویه گفته میشود که معمولا از نظر اندازه بسیار بزرگتر از بازار اولیه است و این امکان را به خریداران میدهد که آزادانه وارد بازار شده یا از آن خارج شوند.
3. مدیریت ریسک: نقش اساسی سومی که بازارها ایفا میکنند، کمک به مدیریت ریسکی است که در بخشهای مالی و واقعی اقتصاد وجود دارد. به عنوان مثال، یک شرکت ساخت و ساز ممکن است بخواهد ریسک حاصل از افزایش قیمت فولاد را پوشش دهد، یا یک صندوق بازنشستگی بخواهد مانع از کاهش نرخ سود شود. در این شرایط ابزارهای مالی متنوع به فعالان بازار این امکان را میدهد که ریسکهای سرمایهگذاری خود را منتقل کنند.
بنابراین به دلیل نقش موثری که بازارها در اقتصاد دارند و منجر به تخصیص بهینه سرمایهها میشوند، تحلیل و پیشبینی آنها برای همه فعالان بازار و سرمایهگذاران مهم و بلکه حیاتی است. نکته مهمی که در این مورد حایز اهمیت بسیار است، نحوه صحیح استفاده از این تحلیلها و تنظیم معقول و منطقی انتظارات است تا میزان سودآوری در یک سرمایهگذاری حداکثر و میزان زیان حداقل شود. به منظور بهرهبرداری صحیح از اطلاعات ارائه شده در تحلیل و پیشبینی بازارها، چند نکته وجو دارد که در صورت عدم آگاهی از آنها احتمال هرگونه اشتباه در منطق سرمایهگذاری وجود خواهد داشت.
1. اول اینکه همواره یک نقطه حداقل و یک نقطه حداکثر وجود خواهد داشت. مانند بسیاری از مسایل زندگی شما هیچگاه نمیتوانید دقیقا پیشبینی کنید که کی به نقطه حداقل خواهید رسید، مگر اینکه روند صعودی از آن نقطه آغاز شود. همین مساله در مورد یک روند صعودی نیز وجود دارد، شما هیچگاه نقطه ماکزیمم را حدس نخواهید زد مگر اینکه روند نزولی آغاز شود. تحلیل روند بازارها نیز از این قاعده مستثنی نیست، بنابراین نکته کلیدی این است که وقت خود را صرف یافتن نقاط حداقل و حداکثر در بازارها نکنید، بلکه به جای آن مدبرانه در مورد یک استراتژی بلندمدت فکر کنید که سود شما را حداکثر و زیان شما را حداقل نماید.
2. دوم اینکه هیچ موفقیتی ماندگار نیست. وقتی روند بازارها صعودی است، همه سرمایهگذاران باهوش و دقیق به نظر میرسند. اما زمانی که سقوط آغاز میشود، برندگان و بازندگان واقعی بازار مشخص میشوند.
3. حرص و طمع باعث میشود شما رفتارها و انتخابهای غیرمعقولی در بازار داشته باشید. بازارها بر اساس ترس و طمع سرمایهگذاران حرکت میکنند. وقتی چنین اتفاقی رخ دهد، افراد قیمتهای غیرواقعی را میپردازندو این چرخه ترس و طمع حبابی در بازار ایجاد میکند که به ناگاه میترکد و کسب و کار و زندگی شما را تحت تاثیر قرار میدهد. هر تصمیمی که مبنایش طمع باشد، محتوم به شکست است.
4. چرخههای زندگی را جدی بگیرید. به نمودار 1 نگاه کنید، این نمودار شاخص میانگین صنعت داو جونز را در 100 سال اخیر نشان میدهد.
سمیه مردانه، اقتصاد نیوز
آرشيو مطالب...